کد مطلب:211520 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

نکته لطیف
تمام همت امام مصروف این است كه این عالم طبیعی را از همان راه به خداشناسی سوق دهد و لذا برای او ثابت می فرماید كه خواص و اثر ادویه و مصالح و منافع و مضار آنها را بشر به حس خود نفهمیده بلكه به عقلی كه انبیا را به پیغمبری قبول نموده دریافته و این همه علوم به وسیله پیغمبران به بشر تعلیم و افاضه شده



[ صفحه 470]



كه این باغ بزرگ مال خداوند است و انبیاء نمایندگان و سفرای او هستند بشر را به اسرار و رموز این عالم واقع و مطلع ساخته اند نهایت ضلالت و جهالت و تمایلات بشر را از سیر تكامل در آن راه بازداشته به مادیات و شهوات مشغول ساخته از حقیقت علمی و كمال معنوی دور افتاده اند و این روایت نیز از حضرت صادق برای طبیب دیگری مؤید این گفتار است.

شیخ صدوق در خصال از ربیع حاجب نقل می كند كه روزی امام جعفر صادق در مجلس منصور حاضر بود یك مرد طبیب و حكیم هندی آمد و كتابهای طب پیش روی او بود می خواند امام ششم ساكت بود تا او مقداری خواند پس سر بلند كرد گفت آیا از آنچه نزد من است چیزی می خواهی یعنی میل داری از اطلاعات و علوم طبی خود به تو بیاموزم.

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود نه؟ در حالی كه طبیب هیچ انتظار چنین بی نیازی را نداشت پرسید چرا؟

امام ششم فرمود برای آنكه آنچه من می دانم برای ما و خلق بهتر است از آنچه تو داری طبیب پرسید چیست؟

امام صادق علیه السلام فرمود ای طبیب من سردی و گرمی و گرمی و سردی و رطب و یابس و یابس و رطب و همه كارها را به خداوند موكول سازم زیرا اوست اثربخش و آنچه رسول خدا فرمود عمل می كنم كه به سعادت و سلامت از تجویز تو بهتر است.

طبیب گفت رسول خدا چه گفته است.

امام (ع) فرمود معده خانه دردهاست و پرهیز نمودن سرآمد همه دواهاست.

المعدة رأس كل داء و الحمیة رأس كل دواء فرمود بدن را به قدر حاجت غذا بدهید تا اشتها غالب نشود نخورید و تا هنوز باقی است دست بكشید.

سر را خنك و پا را گرم، معده را سبك دارید تا همیشه سالم باشید.

طبیب هندی گفت طب هم بغیر از این چیزی نگفته

امام صادق فرمود ای طبیب تو گمان كرده ای كه جدم رسول خدا این دستورات را از كتب طب به دست آورده است.

هندی گفت آری!

امام علیه السلام فرمود نه والله رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تعلیم نیاموخته مگر از خدای سبحانی كه



[ صفحه 471]



او را به سفارت و رسالت فرستاده است و اكنون من چند سؤال از تو می كنم كه به كتب طبی تسلط داری؟

امام علیه السلام - بگو بدانم چرا سر انسان مركب از اعضاء شده است - نمی دانم

چرا سر بالای تن قرار گرفته - چرا موی سر بالای سر روئیده

چرا پیشانی مو ندارد - و در آن خطوطی نهاده شده

چرا چشم ها بادامی شده - چرا سوراخ بینی به طرف پائین قرار گرفته

چرا دندانهای پیش رو تیز شده و پهلوی آن پهن شده و عقب تر پهن تر است

چرا كف دست مو ندارد - چرا ناخن و مو مجوف و میان تهی نیست

چرا دل گوشت صنوبری شده - چرا جگر سفید دو قطعه گشته

چرا كبد و جگر سیاه حدب و پهن گردیده

چرا كلیه مانند لوبیا خلق شده

چرا پیچیدن زانوها به طرف پیش قرار نگرفته است

هندی همه را گفت نمی دانم و در این جهات هیچ فكر نكرده ام و اطلاع ندارم

امام صادق علیه السلام فرمود من علم طب نخوانده ام و كتب اطبا را هم ندیده ام ولی این ها را هم می دانم میل داری برای تو بگویم.

هندی با كمال وجد در حضور منصور مؤدب برای اصغاء فرمایشات امام نشست.

امام صادق فرمود چون سر مجوف است به فواصلی از هم اعضائی قرار گرفته و اگر از هم جدا نبود و فاصله نداشت درد سر عارض می گردید.

مو را بالای سر قرار داد تا دهن را به دماغ برساند و بخار از آن به اطرافش خارج شود و از سرما و گرما مصون بماند.

پیشانی را از مو خالی گذاشت - برای آنكه محل وضع و محاذات نور است و باید چشم از پیشانی نور بگیرد و پرتو افكند و آن را خط خط نهاد تا عرق سر را حبس كند مانند نهرهای زمین تا از مجاری دو چشم خارج شود.

ابروها را بالای چشم قرار داد تا حافظ چشم باشد و به قدر كفایت نور را بگیرد به چشم بدهد (مانند یك جعبه تعدیل نور و برق است كه به مقدار احتیاج از منبع بگیرد و زیاده از راه دیگر دفع كند) مگر ندیدی نور تند سبب می شود كه آدمی دستش را بالای چشمش بگذارد تا زیادی نور را دفع كند.



[ صفحه 472]



خداوند بینی را به طرف پائین قرار داد و بین دو چشم تا نور دو چشم را تعدیل كند و مجاری آبهای مغز گردد.

و چشم را بادامی قرار داد تا به آسانی در امراض وارده یا برای تقویت بشود میل سرمه را بر آن گذرانید كه اگر مدور و مربع و به اندازه های دیگر بود دوا بر آن وارد نمی شد و درد از آن خارج نمی شد و سوراخ بینی را سرازیر كرد تا دردهای چشم را از آن مجاری دفع كند و كثافات را فروریزد و هوای خوش را مانند بادكش بالا ببرد به مغز برساند آنجا را تر و تازه و مفرح گرداند.

خداوند لب و شارب را بالای دهان قرار داده تا حبس كنند آنچه از دماغ می آید و به دهان نریزد و صورت مكروهی ظاهر نسازد (چنانچه كودكان بی تربیت قادر بر تنظیف بینی خود نیستند) و غذا و طعام برای انسان ناگوار نگردد و از طرفین لب به كنار بریزد و از خود دور سازند و بر مردان محاسن قرار داد تا به آن مستغنی از كشف منظر شود و بدین محاسن از زن معلوم و مشخص گردد.

دندان های پیش را تیز كرد تا قطع كنند و دندانهای كرسی را تا نرم نمایند و خائیدن آسان شود و هضم تسهیل یابد - دندانها مانند ستونی است كه بنا در میان عمارت برای استحكام بنا می نهد.

كف دست را از مو خالی كرد تا لمس به آن آسان گردد و ناخن و مو را از خون خالی گذاشت كه درازی آن قبیح و كوتاهی آن نیكوست و اگر با خون بود و می خواستند قطع كنند - متألم می شدند و خون جاری می شد.

دل را مانند صنوبر قرار داد كه برعكس منكس است سر آن نازك شده به جگر سفید داخل شود تا از آن به سردی راحت گردد و جگر را باد بزند او را از حرارتش بكاهد و دماغ از حرارت دل متلاشی نشود - و ریه را دو قطعه گردانید تا دل میان آن تنفس یابد و به حركت آن باقی باشد جگر سیاه را پهن خلق كرد تا معدن سنگین را بر خود حمل كند و هر دم فشار دهد تا محتویات آن و بخار معده بیرون رود و فضولاتش از طرف دیگر خارج شود.

فرمود كلیه را مانند دانه لوبیا گردانیده برای آنكه نطفه به روی او بریزد و اگر غیر از این وضع هندسی داشت قطرات و دانه های نطفه بالای هم متراكم می ماند و به خروج آن لذتی دست نمی داد زیرا منی از پشت و از فقرات انسان به كلیه می ریزد و از كلیه مانند كرم گشاده می شود



[ صفحه 473]



قبض می یابد و در این قبض و بسط مانند تیر كه از چله كمان بجهد جهش بر مثانه می كند و به رحم می ریزد.

و زانوها را به طرف پشت گردانید زیرا انسان باید در زندگی پیش رود چه در ظاهر و چه در باطن و اگر زانوها به طرف پیش خم می شد نمی توانست راه برود و در راه تعادل خود را حفظ كند.

هندی گفت تو این علم ها را از كجا به دست آوردی؟!

امام علیه السلام فرمود از پدرانم از جدم رسول خدا و او از جبرئیل و او از پروردگار عالم جل و علا فراگرفته است.

هندی گفت راست است زیرا مردم این علوم را نمی دانند مگر به افاضه خداوند بر كسی مكشوف گردد و همانجا گفت اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان رسول الله عبده و انك اعلم اهل زمانك.

از این بیان معلوم شد كه علوم طبیعی هم كه مبنی بر حس و تجربه است باید به وسیله عقل و هوش باطنی از راه تقوی و فضیلت به دست آید و سرآمد این علماء پیغمبران و اوصیاء آنها و ائمه معصومین علیهم صلوات الله اجمعین می باشند.



[ صفحه 474]